جدول جو
جدول جو

معنی گذر انداختن - جستجوی لغت در جدول جو

گذر انداختن
(زَ دَ نِ / نَ دَ)
عبور کردن از. رفتن به سوی کسی یا چیزی. از حال کسی جویا شدن:
عمری به درش ستاده ماندم
چون بر سر من گذر نینداخت.
درویش واله هروی (از آنندراج).
نظر به سرو کنم از هوای قامت او
گذر به سرو گلستان به بویش اندازم.
بنایی هروی (از آنندراج).
چو صبح چند به یکسو عنان توان انداخت
گذر به تربت ما نیز میتوان انداخت.
سنجر کاشی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سپر انداختن
تصویر سپر انداختن
کنایه از سپر افکندن، شکست خوردن و دست از مبارزه برداشتن و تسلیم شدن، برای مثال چند چو پروانه پر انداختن / پیش چراغی سپر انداختن (نظامی۱ - ۴۱)، نه هر جای مرکب توان تاختن / که جاها سپر باید انداختن (سعدی - ۳۵)
فرهنگ فارسی عمید
(سَ دَ)
در تداول عامه، گرفتار کردن. اسیر کردن. به دام افکندن. در تله انداختن. در مخمصه انداختن. مبتلی ساختن. (یادداشت به خط مؤلف). گرفتاری ایجاد کردن برای کسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بار انداختن
تصویر بار انداختن
بار افکندن، کود دادن زمین
فرهنگ لغت هوشیار
انداختن سپر بر زمین، هزیمت کردن گریختن، عاجز شدن، تسلیم شدن، یا سپر افکندن بر آب. زبون شدن فروتنی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پرتاب کردن تیر بوسیله کمان تفنگ و غیره، طعنه زدن، دعای بد کردن نفرین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گود انداختن
تصویر گود انداختن
گود کردن محلی، گود کردن چنانکه بیماری چشم کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیر انداختن
تصویر گیر انداختن
گرفتار کردن بدام انداختن، دچار مخمصه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
Net
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تیر انداختن
تصویر تیر انداختن
Catapult
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دور انداختن
تصویر دور انداختن
Discard
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دور انداختن
تصویر دور انداختن
descartar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دور انداختن
تصویر دور انداختن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تیر انداختن
تصویر تیر انداختن
catapultar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
capturar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
atrapar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تیر انداختن
تصویر تیر انداختن
catapultare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
catturare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دور انداختن
تصویر دور انداختن
scartare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تیر انداختن
تصویر تیر انداختن
catapultar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تیر انداختن
تصویر تیر انداختن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تیر انداختن
تصویر تیر انداختن
катапультувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دور انداختن
تصویر دور انداختن
wyrzucać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
łapać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تیر انداختن
تصویر تیر انداختن
katapultować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دور انداختن
تصویر دور انداختن
викидати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
ловити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دور انداختن
تصویر دور انداختن
wegwerfen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تیر انداختن
تصویر تیر انداختن
katapultieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دور انداختن
تصویر دور انداختن
выбрасывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
ловить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تیر انداختن
تصویر تیر انداختن
катапультировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دور انداختن
تصویر دور انداختن
descartar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی